کد مطلب:77514 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

خطبه 030-درباره قتل عثمان











و من كلام له علیه السلام فی معنی قتل عثمان

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در مقصود قتل عثمان:

«لو امرت به لكنت قاتلا، او نهیت عنه لكنت ناصرا»

یعنی اگر امر كرده بودم به قتل عثمان، هر آینه بودم مباشر قتل او و اگر نهی كرده بودم از قتل او، هر آینه بودم ناصر و یاور او، یعنی قتل عثمان بی صلاح و شور من واقع شد و مباشرین قتل او در تحت امر و نهی من نبودند، زیرا كه اگر مباشرین با من مشورت كرده و من امر كرده بودم، البته با آنها موافقت می كردم و مباشر قتال و قتل او می شدم و اگر بعد از شور، من نهی كرده بودم و آنها نشنیده بودند، البته یاری عثمان می كردم و با مباشرین، قتال و كوشش می كردم و چون هیچ یك واقع نشده، نه قتال بر او و نه قتال با او، پس معلوم شد كه به شور و صلاح من نبودند مباشرین قتل او و قصد آنها[1] احقاق حق من و نصرت من نبود، بلكه طمع مال و جاه از او داشتند و موافق خواهش آنها عثمان با آنها رفتار نكرده و اموال و اقطاع به اقوام و اقارب خود داده،[2] و آنها را محروم و از خود رنجانیده بود، آنها در مقام خصومت و هوا و هوس باطل خود او را به قتل رسانیدند. و اگر عثمان آنها را از خود راضی می داشت، به اموال دنیوی، البته مبادرت به نفاق و قتال و قتل او نمی كردند،[3] و چنانكه خلافت و تصرف او در حكومت و بیت المال به خلاف حق

[صفحه 262]

بود، مباشرت آن جماعت به قتل او نیز به خلاف حق و باطل بود، زیرا كه از روی هوا و هوس نفسانی و طمع مال و جاه بود، نه احقاق حق و از برای رضای خدا و مقتول و قاتل هر دو به خلاف حق و باطل بودند. پس ایراد بر من كه اگر برحق بود چرا ناصر او نشدی و اگر به خلاف حق بود، چرا خاذل نگردیدی و معین قتله نشدی، بیجا باشد، زیرا كه او در منصب غاصب و باطل بود، لكن در قتل او قتله را حقی نبود، زیرا كه بی اذن امام، در حضور امام، جهاد فی سبیل الله حرام است. و حال آنكه اصلا و مطلقا قصد قتله جهاد فی سبیل الله و احقاق حق نبود، بلكه غرض آنها نبود الا نبود متابعت هوای نفس و شیطان و طمع مال و ثروت و سامان، مثل اینكه بر كسی قصاصی باشد و غیر صاحب حق قصاص او را به ناحق به قتل رساند، قاتل او مقصر و گناهكار باشد، زیرا كه بخلاف حق او را به قتل رسانیده، اگر چه مقتول نیز گناهكار بود،[4] و اگر چه صاحب حق را مقتول شدن او ناگوار نباشد، لكن قتل قاتل[5] نیز گوارای او نبود. و این مطلب چه بسیار ظاهر و بدیهی است و مطابق ماجرای عثمان است.

«غیر ان من نصره لا یستطیع ان یقول خذله من انا خیر منه و من خذله لا یستطیع ان یقول نصره من هو خیر منی»

یعنی اگر چه قتل عثمان به مشورت و به امر و نهی من نشد،[6] و قاتل و مقتول هر دو بخلاف حق و باطل بودند، اما كسی كه ناصر و یاور او است، نمی تواند گفت كه یاری نكرد او را كسی كه من بهتر از او باشم، به جهت آنكه ناصر و یاور او مثل مروان و قلیلی از اراذل بنی امیه نمی توانند خود را تفضیل داد بر آنهائی كه یاری او نكردند از قبیل امیرالمومنین علیه السلام[7] و سایر اصحاب كبار، بلكه افضلیت اصحاب كبار مسلم است نزد كل آنها و كسی كه یاری او نكرد نمی تواند گفت كه یاری كرد او را كسی كه بهتر از من بود و الا اقرار به غلط و خذلان خود كرده باشد. پس بنابر اتفاق ناصرین و خاذلین، خاذلین بهتر

[صفحه 263]

خواهند بود[8] از ناصرین او و خیری در نصرت او نبوده تا كسی اختیار كرده باشد، پس ثابت خیریت عدم نصرت او، اگر چه در قتل او از برای قاتلین نیز خیریتی نباشد.

«فانا جامع لكم امره: استاثر فاساء الاثره و جزعتم فاساتم الجزع».

یعنی من جمع كننده ام از برای شما امر و كار او را در این كلام كه او مستبد و منفرد در خلافت شد، یا اختیار كرد نفس خود را از برای خلافت، پس بد كرد در این استبداد و اختیار، زیرا كه حق او و رتبه ی او نبود و ظلم و جور در دین و دنیا كرد و شما یعنی احزاب شما، جزع از ظلم و جور او كردید، پس بد كردید جزع را كه خود مباشر انتقام و قتل او شدید. و انتقام و قتل به این نحو كه كردید حق شما نبود، بایست از او دوری و انحراف ورزیده باشید، تا حق به صاحبش قرار یابد و جبر شكستگی شما را كند.

«و لله حكم واقع فی المستاثر و الجازع»

یعنی مختص از برای خداست حكم واقع ثابت در جزای مستاثر مستبد باطل و جازع باطل و در آخرت جزای هر دو را به آن نحو كه مستحق باشند خواهند داد، اگر چه در بین جزائین بون بعید[9] باشد.

[صفحه 264]


صفحه 262، 263، 264.








    1. چ: و هیچ قصد آنها.
    2. چ: نه داده.
    3. استنباط شارح از سخن امیرالمومنین درست نیست و در نتیجه هدف شورشیان را هم رسیدن به مال و قدرت بیان كرده است. امیرالمومنین می فرماید: اگر به كشتن او دستور داده بودم قاتل او به شمار می آمدم و اتهام معاویه و دیگران به من درست بود و اگر نهی كرده بودم یاوری برای او محسوب می شدم و چنین هم نكردم. اصولا امیرالمومنین با روش عمل شورشیان مخالف بود و نه با اصل كار آنان.
    4. چ: باشد.
    5. چ: لكن قاتل.
    6. چ: نشده.
    7. ن و چ: امیرمومنان علیه السلام.
    8. چ: پس بنابر اتفاق ناصرین و خاذلین بهتر خواهند بود.
    9. بون بعید یعنی فاصله ی زیاد و تفاوت بسیار دور از یكدیگر.